تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
این سایت صرفا جهت اطلاع رسانی پیرامون ترجمه ها و تالیف هایم میباشد.


جنون دنیای مدرن(نگاهی به سیاره سملر سال بلو)

روزنامه آرمان ملی

پنجشنبه 4 مهر 1398

مترجم,منتقد:فرزام کریمی

 

یکی از ویژگیهای سال بلو در تطور رمانهایش طول رشد اوست و این جمله دقیقا به چه معناست؟ سال بلو مانند نوزادی شش ماهه که کم کم با گذر زمان  رشد میکند و تبدیل به پسری یک ساله میشود مدام در حال بالیده شدن و رشد روز افزون است او با در هم آمیختن کابوس های کافکایی و ماجراجویی های عمیق که بر گستره روح و روان آدمی تاثیر میگذارد سعی میکند تا فضاهای متفاوتی را خلق کند, از سویی تبدیل این فضا به یک لطیفه منحصربفرد بر احساس بلوغ آثار سال بلو میفزاید چرا که بلوغ دقیقا به معنای توانایی دیدن شوخی هاست, اما نکته جالب اینجاست که شخصیت های داستانهای سال بلو همواره با این بلوغ جنگیده اند, پذیرش اینکه بنا به گواه تاریخ ما چیزی نیستیم برای شخصیت های داستانهای بلو همواره غیر قابل هضم است و تقریبا برایشان معنای مردن را تداعی میکند در حالیکه شادی و شور و هیجان و زندگی را برایشان تداعی نمیکند میتوان گفت سال بلو به یک موضوع ایمان دارد و آن همان رمانتیسیسم است رمانتیسیسمی که در آثار ویلیام بلیک یا وردزورث به چشم میخورد رگه هایی از آن در آثار سال بلو به چشم میخورد  اما با این حال باید سال بلو را رمان نویس آمریکایی منحصربفردی دانست نه برای آنکه او عمیقا به رمانتیسیسم ایمان دارد بلکه به این دلیل که از زمان ملویل تاکنون او از معدود نویسندگانیست که توانسته حتی گاهی ریشه های ایمان را به سخره بگیرد و یا حتی با آن بازی در بیاورد و گاها ایمان را دشوار جلوه دهد در بسیاری از کارهای بلو ایمان در همان نگاه اول از بین میرود مانند عشقی که در یک نگاه شعله ور میشود و سپس آتشش خیلی زود خاموش میشود  به واقع سیاره سملر را میتوان حمله به نسلی از آمریکایی ها اذعان داشت که تمایل دارند به هر نحوی ویا به هر شکلی زنده بمانند مانند قهرمانانی که در گذشته مانده اند به زعم عده ای از منتقدان این رمان سال بلو به صورت ناگهانی تبدیل به رمانتیسیسمی نئو کلاسیک میشود و به زعم عده ای دیگر بسیار غیر اخلاقی و ارتجاعی به نظر میرسد اما به زعم بنده او روند خارق العاده ای را در سیاره سملر رقم زده است او به یکباره به گذشته پرتاب میشود او به مانند اکثر رمان نویسان نظریات کهنه و پوسیده را مخلوط نگاهش نمیکند وی سعی میکند کاملا مستقیم و حتی در جاهایی نامتعارف نظریاتش را بیان کند و بدین طریق به بیان تجربیات جدیدش بپردازد جوانهای امروزی نظراتی را بیان میکنند که شاید در لحظه از اهمیتی برخورددار باشد اما با گذر زمان کمرنگ و کم جلوه میشود اما سال بلو به خوبی ثابت کردده که در میانسالی گام به گام با خرد  به جلو حرکت میکند او حتی در جاهایی فرهنگ غربی را زیر سوال میبرد و میگوید که چگونه این فرهنگ در لایه های زیرین میتواند انسان را به شکلی مضحک تبدیل به یک کاریکاتور مبتذل نماید و برای بیان دیدگاههایش همیشه به خلق شخصیت های جدیدی پرداخته است برای هر عاملی یک شخصیت متناسب با آن آفریده است گویی هر شخصیتی خاستگاه یک تفکر ویژه را داراست و گویی تجربه مهمترین عنصر در آثار او به شمار میرود تجربه در فضاهای متفاوت که منجر به خلق آثار متفاوت میشود سال بلو هوشمندانه اثبات میکند آموخته های او تنها محدود به کتابهایی نمیشود که ممکنست همه ما آنها را خوانده باشیم  بلکه او بزرگترین درس را از زمانه اش فراگرفته است نکته ای که در سیاره سملر جلب توجه میکند حضور قهرمانان بی هویت است  که از قضا خاطرات متنوعی را به ما منتقل میکنند که همین نکته کوتاه خلاصه ای از کلیت آقای سملر است وقایع خاطرات و تاملات در سیاره سملر نشانی از شلختگی ها و آشوبهای زندگی را به همراه دارد که مانند غده ای بدخیم و سرطانی در حال پیشرویست هر یک از شش فصل در حال تکمیل یکدیگر در پروسه تکامل رمان هستند و تقابل شخصیتهای مختلف در طول رمان که یک چالش کلاسیک فلسفی را رقم میزند و روندی غافلگیر کننده را برایمان رقم میزند سال بلو مانند همین شخصیت‌ها که پیوسته در کنکاش راهی برای دستیابی به واقعیت هستند، می‌خواهد از داستان به عنوان ابزاری در جهت کندوکاو جامعه پیرامون خود استفاده کند. او رمان‌نویسان را «تاریخ‌نگارانِ» خیالی می‌پندارد که نسبت به اندیشمندان و کنشگران اجتماعی از توانایی بهتری برای نزدیکی به حقایق دنیای معاصر برخوردار هستند. اما جنون دنیای مدرن در شخصیت‌های او منعکس شده و این درحالیست  که  از بد اخلاقی گرفته تا انواع خشونت‌ها ، در هر گوشه و کناری می‌توان آنها را یافت. این اتفاق بیشتر در رمان «سیاره آقای سَملر»(۱۹۷۰) مورد تاکید قرار گرفته است و دیگر مباحث عمومی در پس‌زمینه به‌طور گسترده‌ای دست‌نخورده مانده‌اند.

اساس دگراندیشی او ریشه در پیشینه تاریخی و فرهنگی او دارد مگر میتوان بدون شناخت درست از فرهنگ و تاریخ به دگراندیشی دست زد؟در فرهنگ ما با دو جنبه غالب و مغلوب سر و کار داریم ابتدا فرهنگی که به عنوان فرهنگ مصرفی و روزانه با آن سر و کار داریم و دیگری آن چهره زیبای دست نخورده همچون پری خوابیده در پر قوست که ذهن  جزم گرای بشری همواره آن را زیبا و دست نخورده میپندارند و دارای هویت و اصالت اجتماعی وفرهنگی پربار که از هرگونه خطایی مبراست و در اکثر فرهنگ های جهانی از قضا  همین فرهنگ که به زعم مردم عاری از هرگونه خطاییست فرهنگ مغلوبست که از قضا جنبه تزئینی دارد به تعبیر کلایتون چهار عنصر در آثار سال بلو همواره به چشم میخورد که نگاه معترض و منتقد او از همان جا نشات میگیرد ابتدا برادری و انسانیت که به زعم کلایتون برگرفته از آیین و مرام و مسلک اوست سپس آرمان گرایی که بخشی از آن از دین یهود تاثیر گرفته است و از عواملی همچون مثبت اندیشی و امید و امیدواری به عنوان عوامل دیگر نیز یاد میکند اما یکی از ایراداتی که میتوان به نگاههای معترض و منتقد گرفت عدم توجه از منظر ماتریالیستی میباشد چرا که از منظر ماتریالیستهای فرهنگی نگاههای معترض و منتقد در فرهنگ غالب محو میشوند و نتیجه ملحوظ شدن در این نگاه انعکاس و ترکیب شدن با فرهنگ غالب و بازتولید  همان  آموزه ها و مبانی سیستم غالب میباشد در چندین سطر قبل به موضوع بی هویتی قهرمانان آثار بلو اشاره کردیم اما چرا این امر رخ میدهد وقتی قهرمان آثارهایت پا به عرصه میگذارد تا مغلوب شود و به گونه ای اکثر این قهرمانان انسانهایی سرخورده رنجور و منزوی اند و در برخورد با واقعیات بسیار آسیب پذیر و شکست خورده و گاها حتی نازک نارنجی جلوه میکنند و همواره واقعیت را در حول و حوش اندیشه های خویش میپندارند همین عامل باعث نوعی تعارض و عدم تعارض در آنها میشود که منافی وجود هر نوع ثبات و هویت در شخصیت آنهاست جین براهام قهرمانان آثار بلو را دچار نوعی بی توازنی فرهنگی مینامد  و در توضیح آن میگوید صرفا دلیلم اینست که آنها نه خودشان هستند و نه توان نفوذ در فرهنگ غالب آمریکایی را دارند و درکشان اینست که هم با فرهنگ آمریکایی هستند و هم بر علیه آن هستند هم همراه فرهنگ آمریکایی هستند و هم خود را جدا از آن میپندارند از سویی رنگی دیگر بر بوم سال بلو مشاهده میشود و آن هم به نصویر کشیدن رنگ نظام های سرمایه داری و جهان مادیات است  از سویی اویک نظام سرمایه داری فاسق را به نصویر میکشد و از سوی دیگر تازه به دوران رسیده ها که لایق مادیاتی که به دستشان رسیده نیستند سال بلو دچاریک ابهام و دوگانگی در تمام آثارش است او هنر تجسم تمام شخصیتها را در آثارش داراست و این بزرگترین هنر اوست, اما این ابهام و دوگانگی این دو اندیشی را حربه ای برای دگراندیشی میپندارد اما به زعم عده زیادی از منتقدین چون من, این راهکاری بیهوده است که تنها منجر به خاک شدن نویسنده در روی تشک میشود شما نمیتوانید درون یک نظام فرهنگی قرار داشته باشید و بخواهید در خلاف جهت آن شنا کنید, چرا که همان آموزه ها و همان فرهنگی که در درونش قرار گرفته اید بر شما غالب خواهد شد و شما جز تبدیل شدن به اهرمی برای بازتولید فرهنگ غالب نخواهید بود, این همان نگاهیست که از سوی ماتریالیست های فرهنگی ارائه میشود و اکثر منتقدین نسبت به آن بی توجه هستند, به نوعی سال بلو را میتوان  موجودی دچار ابهام دانست که در بین فرهنگ غالب و مغلوب همچون عنکبوتی که یک پایش در میان تارهای در هم تنیده گیر افتاده و پای دیگرش رو به سوی زمین دارد و در هوا معلق است گیرافتاده است, او  نه میتواند پایش را از میان تارها رها کند و با سر به زمین بخورد و بعد از تحمل کمی درد دوباره از صفر شروع کند و نه میتواند پای دیگرش را روی زمین بگذارد و از دنیای آرمانگرایی  فاصله بگیرد چرا که یکی از الزامات پیشه او غرق شدن در وهم و تخیلات است و این امر طبیعی ترین برایش محسوب میشود, پس ناچارست در میان غالب و مغلوب بودن دچار ابهام بماند و این پارادوکس تنها میراثیست که ازگذشتگان برایش به جا مانده است, میراثی که خودش هم نمیداند که آیا میراثی خوش یمن یا میراثی بد یمن برای اوست.

 

 



نویسندگان