روزنامه توسعه ایرانی
شنبه 30 فروردین ماه 99
نگاهی به تیمبوکتو اثر پل آستر
مترجم:فرزام کریمی
او با شاعری شروع کرد، اما در دنیای شعر نماند، جهان شعر کوچکتر از آن بود که بتواند استر را در خود جا بدهد. جهان او جدیتر از آن بود که بخواهد در شعر خلاصه شود. او با نثرش قدم به عرصهای نوین گذارد و با مراقبت از خویشتن توانست تنهاییهای خود را بهشیوه جدیدی ابراز کند. سورئالنویسی تلخ کافکایی و با امضای خودش، او را از سایرین متمایز میکند. او یک مقلد صرف از کافکا نیست و هدفمندانه با بهرهگیری از فضای کافکایی به خلقی نوین میرسد و این همان نکتهایست که باید در ادبیات ایران هم به آن توجه شود. پل استر نمونه خوبی برای نویسندگان ایرانیست؛ نویسندگانی که همگی یا میخواهند دولتآبادی باشند یا میرصادقی و یا پشت هر اسمی که توانسته بهواسطه مخاطب بیتجربه ایرانی که به علت نبود ساختار آموزشی اصولی از دوران ابتدایی تا دوران آکادمیک به هر پیر و خراباتی دخیل بسته و به او لقب استاد داده و خود را وامدار یک شخص، یک نگاه و یک دریچه کرده است. با این شیوه بهشکلی خودآگاهانه دست به قدیسسازی میزند و بهجای آنکه دردش را درمان کند، به فزونی درد بهشکلی فراگیر کمک میکند؛ بتهایی مقدس میسازند تا دیگر نتوان آنها را نقد کرد. مخاطب ناآگاه با دستان خود دچار مرگ خاموش میشود؛ مرگی ناآگاهانه و نابخردانه. نویسنده جهان سومی بودن بسیار دشوارست، چرا که در فضای دگم غالب بر جهان سوم، مدرنگونه زیستن و فهماندن آن به جماعتی که سرشان را زیر پتو کردهاند دشوار است. نتیجه تلاش نافرجام در فهماندن به یک توده بزرگ که نمیخواهند جز رهرو ابتذال فکری غالب باشند، منجر به پناه بردن به نوشتن بهعنوان نوعی ارضای شخصی میشود. دگماتیسم ایرانی میخواهد دولتآبادی یا جمال میرصادقی دوم شود!!!
جهت خواندن ادامه مطلب (وبسایت توسعه ایرانی)میتوانید به لینک زیر مراجعه کنید: