تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
این سایت صرفا جهت اطلاع رسانی پیرامون ترجمه ها و تالیف هایم میباشد.


۳۶ مطلب با موضوع «ادبیات و فلسفه اروپا» ثبت شده است
ادبیات و شر در هفت اقلیم رادیو فرهنگ

رادیوفرهنگ

برنامه ی هفت اقلیم
موضوع:ادبیات و شر اثر ژرژ باتای
مجری:مژگان سهرابی
کارشناس برنامه:صادق وفایی
مهمان:فرزام کریمی
روز پخش:دوشنبه هجدهم اسفندماه نود و نه خورشیدی
زمان پخش:ساعت 17 تا 19

 

جهت شنیدن این برنامه میتوانید بر روی لینک زیر(وبسایت رادیو گفتگو)کلیک نمایید:

Promoted by Farzamkarimi
جهت شنیدن این برنامه میتوانید بر روی لینک زیر(وبسایت رادیو گفتگو)کلیک نمایید:

Promoted by Farzamkarimi

 

جهت شنیدن این برنامه میتوانید بر روی لینک زیر(وبسایت رادیو گفتگو)کلیک نمایید:

Promoted by Farzamkarimi
جهت شنیدن این برنامه میتوانید بر روی لینک زیر(وبسایت رادیو گفتگو)کلیک نمایید:

Promoted by Farzamkarimi

جهت شنیدن برنامه میتوانید روی لینک زیر(آپارات رادیو فرهنگ)کلیک نمایید:

www.aparat.com


۰۰-۳-۰۱ ۰ ۱۱۳۸

۰۰-۳-۰۱ ۰ ۱۱۳۸


دنیای قشنگ نو(نگاهی به کارنامه ی کاری آلدوس هاکسلی)

روزنامه ستاره صبح
دوشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ماه هزار و چهارصد خورشیدی
نگاهی به کارنامه ی کاری آلدوس هاکسلی
نویسنده:هارولد بلوم
مترجم:فرزام کریمی

 

 

هارولد بلوم معتقد است در شناخته‌شده‌ترین رمان آلدوس هاکسلی یعنی «دنیای قشنگ نو» استعاره‌ای عمیق به چشم می‌خورد. «دنیای قشنگ نو» مشهورترین اثر هاکسلی و یکی از بهترین نوشته‌ها در قالب پادآرمانشهر است؛ البته دنیای این کتاب، برخلاف نامش به‌هیچ‌وجه زیبا نیست و اتفاقاً مضمون کتاب شدید طعنه‌آمیز و عمیقاً تلخ است. «دنیای قشنگ نو» رمان انگلیسی ضد آرمان‌شهری است که در سال هزار و نهصد و سی و دو چاپ شد. هاکسلی در این کتاب پیش‌بینی‌های بسیار جالبی درباره آینده حیات بشری بر روی زمین داشته که با جذابیت زیادی در این رمان، روایت می‌شود. داستان این رمان علمی تخیلی در شهر لندن و در سال دو هزار و پانصد و چهل اتفاق می‌افتد که انسان‌ها به کمک دانش ژنتیک توانسته‌اند انسان‌هایی از پیش تعیین‌شده خلق کنند. در این رمان تنها هدف انسان ایجاد سعادت و از میان بردن رنج‌های غیرضروری است.به‌زعم هارولد بلوم در این رمان گویی «هنری فورد» جایگزین مسیح شده است!هرچند که امکان دارد این تصوری احمقانه به نظر رسد؛ اما....

 

 

ادامه مطلب را میتوانید از طریق لینک زیر(وبسایت روزنامه ستاره صبح)بخوانید:

www.setaresobh.ir

 


۰۰-۳-۰۱ ۰ ۱۰۰۱

۰۰-۳-۰۱ ۰ ۱۰۰۱


بررسی ارتباط میان متن و مولف(نگاهی به رمان دن کیشوت از منظر چند صاحب نظر)

روزنامه ستاره صبح

دوشنبه بیست و دوم دی ماه نود و نه

نگاهی به رمان به رنگ ارغوانی آلیس واکر

نویسنده:هارولد بلوم

مترجم,منتقد:فرزام کریمی



Promoted by Farzamkarimi

روزنامه ستاره صبح

دوشنبه بیست و نهم  دی ماه نود و نه

نگاهی به رمان دن کیشوت از منظر چند صاحب نظر

مترجم,منتقد:فرزام کریمی

 

میلان کوندرا، نویسنده سرشناس اهل چک پیش‌ازاین عنوان کرده بود که سروانتس با نوشتن کتاب «دون کیشوت» پرده‌های رمان را درید، اما به‌زعم هارولد بلوم، استاد دانشگاه یل نیویورک، سروانتس در ادبیات اسپانیا، گوته در ادبیات آلمان، شکسپیر در ادبیات انگلستان، دانته در ادبیات ایتالیا، نمایانگر شکوه یک فرهنگ هستند. نکته قابل‌توجه اینکه در ادبیات فرانسه تنها یک شخص نمی‌تواند نمایانگر این شکوه باشد، بلکه ادبیات فرانسه تمرین دسته‌جمعی شارل بودلر، فرانسوا رابله، مولیر ژان راسین، ویکتور هوگو، استاندال، فلوبر، پروست و بالزاک برای نمایان کردن شکوه فرانسه است. بلوم معتقد است سروانتس شاهکاری در هزاره گذشته محسوب می‌شود و او از جهاتی سروانتس و شکسپیر را هم قامت یکدیگر می‌داند و آن‌ها را این‌گونه توصیف می‌کند: «وقتی شکسپیر می‌خوانیم این آموزه را فرامی‌گیریم که چگونه با خودمان صحبت کنیم، اما سروانتس به ما می‌آموزد که چگونه با یکدیگر صحبت کنیم.....

 

ادامه مطلب را میتوانید از طریق لینک زیر(وبسایت روزنامه ستاره صبح)بخوانید:

www.setaresobh.ir

ادامه مطلب را میتوانید از طریق لینک زیر(وبسایت روزنامه ستاره صبح)بخوانید:

Promoted by Farzamkarimi
ادامه مطلب را میتوانید از طریق لینک زیر(وبسایت روزنامه ستاره صبح)بخوانید:

Promoted by Farzamkarimi

روزنامه ستاره صبح

دوشنبه بیست و دوم دی ماه نود و نه

نگاهی به رمان به رنگ ارغوانی آلیس واکر

نویسنده:هارولد بلوم

مترجم,منتقد:فرزام کریمی



Promoted by Farzamkarimi

۹۹-۱۱-۲۸ ۰ ۱۰۲۳

۹۹-۱۱-۲۸ ۰ ۱۰۲۳


تضاد عشق و نفرت در تراژدی رومئو و ژولیت(نگاهی به رومئو و ژولیت شکسپیر)

روزنامه ستاره صبح

دوشنبه پانزدهم دی ماه نود و نه

نگاهی به رومئو و ژولیت شکسپیر

نویسنده:هارولد بلوم

مترجم,منتقد:فرزام کریمی

 

«رومئو و ژولیت» به تعبیر «هارولد بلوم» نخستین تلاش عمیق «شکسپیر» برای خلق تراژدی است.از نگاه او عشق میان آن‌ها والا و ستودنی است و به همان اندازه شخصیت رومئو،ژولیت و مرکوتیو در نوع خود حائز اهمیت است.به عبارتی رومئو و ژولیت نخستین قیام شکسپیر درحمایت از یک ساختارشکنی درونی به‌مثابه یک تغییر اساسی است.او این دو شخصیت را با توجه به ویژگی‌های ذاتی‌شان ازجمله خودشنوایی (زمانی که عشق به مرحله شیدایی می‌رسد عاشق و معشوق تنها صدای یکدیگر را می‌شنوند) وخودخواهی (تمایل عاشق و معشوق نسبت به یکدیگر که در مرحله افراط به‌نوعی خودخواهی بدل می‌شود)،به‌عنوان نماد تغییر برمی‌شماردوازسویی ژولیت را ملکه فاتح این نبرد نابرابر می‌داند.به تعبیر بلوم، ژولیت ومرکوتیو ازجمله شخصیت‌هایی هستند که باعث به‌یک‌باره ظاهر شدن نبوغ بی‌مثال شکسپیر شدند.خردورزی و هوشمندی شکسپیر را می‌توان در.....

 

ادامه مطلب را میتوانید از طریق لینک زیر(وبسایت روزنامه ستاره صبح)بخوانید:

www.setaresobh.ir

 

 

روزنامه ستاره صبح

دوشنبه هشتم دی ماه نود و نه

پیدا و پنهان پروپاگاندا و نااطلاعات در رسانه ها

نویسنده:ژنت آلتویس

مترجم,منتقد:فرزام کریمی

 

تعدد اخبار جعلی در جوامع دموکراتیک مبدل به چالشی جدی شده است. در این مطلب در تلاش هستیم تا به درک و شناختی مناسب از آسیب‌پذیری رسانه‌ها دست یابیم و با پدیده‌ای به نام اخبار جعلی و جایگزینی آن به‌جای حقیقت و پیامدهای آن آشنا شویم. لازم است تاریخچه مختصری را در باب اخبار جعلی بدانیم؛ در سال 1674 میلادی چارلز دوم با صدور اعلامیه‌ای جلوی انتشار اخبار جعلی و مجرمانه ایالتی و حکومتی را گرفت. پیش از جنگ داخلی انگلستان اخبار به‌شدت زیر تیغ سانسور قرارگرفته بودند و از اواخر سال 1630 میلادی مطبوعات و افکار عمومی با سانسور و یا دستبرد خبری مواجه بودند، چراکه در آن زمان مطبوعات به میدان جنگ ایدئولوژیک مبدل شده بودند! بر این اساس نمایندگان پارلمان و سیاسیون برای پیشی گرفتن از یکدیگر، جنگ را به عرصه مطبوعات کشانده بودند و....

 

ادامه مطلب را میتوانید از طریق لینک زیر(وبسایت روزنامه ستاره صبح)بخوانید:



Promoted by Farzamkarimi

۹۹-۱۰-۲۸ ۰ ۱۰۱۷

۹۹-۱۰-۲۸ ۰ ۱۰۱۷


جدال هستنده ها در ادبیات و شر/خیر یا شر؟آنچه در این کتاب خواهیم خواند

خبرگزاری ایران آرت

پنجشنبه 15 آبان ماه 1399

جدال هستنده ها در ادبیات و شر/خیر یا شر؟آنچه در این کتاب خواهیم خواند

مصاحبه با فرزام کریمی

 

فرزام کریمی(مترجم) در مصاحبه با ایران آرت از انتشار ادبیات و شر توسط نشر سیب سرخ خبر داد. این مترجم افزود: این کتاب در قالب دو سری کلاسیک و مدرن روانه بازار نشر خواهد شد در سری کلاسیک که اکنون منتشر شده است تئوریسین نام آشنای شر ژرژ باتای به بررسی مضمون شر در آثار امیلی برونته مارسل پروست و مارکی دوساد پرداخته است رویکرد وی در بررسی مضمون شر یا با اتکا به آثار با رویکردی کلی گرایانه بوده است به طور مثال ورای آنکه در ابتدای هر بررسی تحلیلی کلی از زندگانی هر یک از نویسندگان ارائه میدهد در باب امیلی برونته به بررسی مضمون شر در اثر بلندی های بادگیر وی میپردازد در باب پروست به بررسی همین مضمون در دو اثر وی به نامهای ژان سنتوی و در جستجوی زمان از دست رفته میپردازد و در باب دوساد هم به بررسی این مضمون در دو اثر وی تحت عناوین ژوستین و صد و بیست روز در سودوم میپردازد، کما اینکه مخاطبان با صد و بیست روز در سودوم به واسطه ی ساخته ی پیر پائولو پازولینی هم نیز آشنایی دارند....

 

ادامه مطلب را میتوانید از طریق لینک زیر(خبرگزاری ایران آرت)مطالعه نمایید:

https://b2n.ir/950492


۹۹-۸-۲۷ ۰ ۱۱۱۹

۹۹-۸-۲۷ ۰ ۱۱۱۹


ادبیات و شر ژرژ باتای به بازار اندیشه ایران رسید

خبرگزاری مهر

یکشنبه 27 مهرماه 1399

ادبیات و شر ژرژ باتای به بازار اندیشه ایران رسید

مصاحبه با فرزام کریمی

 

 

به گزارش خبرگزاری مهر، فرزام کریمی مترجم کتاب «ادبیات و شر» نوشته ژرژ باتای با اشاره به انتشار این کتاب در دو بخش ادبیات مدرن و کلاسیک گفت: در بخش کلاسیک به بررسی مضمون شر در آثار امیلی برونته، مارسل پروست، مارکی دوساد پرداخته شده است. و مجلد دیگری با عنوان بخش مدرن که به زودی منتشر می‌شود به بررسی مضمون شر در آثار فرانتس کافکا، شارل بودلر و ویلیام بلیک پرداخته شده است.

وی ادامه داد: اصل کتاب به زبان فرانسه است و ما ترجمه را از روی نسخه ترجمه شده به انگلیسی ترجمه کرده‌ایم ویراستاری این کار نیز بر عهده شهریار وقفی‌پور بوده است.....

 

ادامه مطلب را میتوانید از طریق لینک زیر(خبرگزاری مهر)مطالعه نمایید:

https://b2n.ir/878127

 


۹۹-۸-۱۳ ۰ ۱۰۱۲

۹۹-۸-۱۳ ۰ ۱۰۱۲


بیان بخشی از حقیقت نهان در پس دروغ(نگاهی به مورچه آرژانتینی اثر کالوینو)

روزنامه توسعه ایرانی
شنبه هفدهم خردادماه نود و نه

نگاهی به مورچه آرژانتینی اثر ایتالو کالوینو
مترجم,منتقد:فرزام کریمی


او در مورچه آرژانتینی که بیش از یک دهه پیش به همت نشرکاروان و با ترجمه شهریار وقفی پور به بازار نشر عرضه گردید با هجوم مورچه ها به شهر و تقابل آنها با انسانها به نوعی تز و آنتی تز را در کنار هم گنجاند,نبردی که در طبقات متمول حتی به بقای مورچه ها نیز کمک میکرد اما او با به خطر انداختن جایگاه انسان سعی داشت تا هشداری در مورد وضعیت وخیم جهان کنونی دهد و به نوعی با استفاده از نماد و تمثیل در جایگاه یک پیشگو زنگ خطر افول انسان و انسانیت را به صدا درآورد,هر چند که......

 

 ادامه مطلب را میتوانید از طریق لینک زیر(وبسایت روزنامه توسعه ایرانی)بخوانید:

https://b2n.ir/943588

 

 


۹۹-۳-۱۸ ۰ ۱۲۹۷

۹۹-۳-۱۸ ۰ ۱۲۹۷


نابغه ای که کودن نامیده می شد(نگاهی به رویا اثر امیل زولا)

روزنامه توسعه ایرانی
شنبه دهم خرداد نود و نه
نابغه ای که کودن نامیده می شد(نگاهی به رویا اثر امیل زولا)
مترجم,منتقد:فرزام کریمی

 

منتقدان در باب امیل زولا گفته‌اند که همیشه باید با سوءظن نسبت به آن‌ها که زولا را تحسین می‌کنند،نگریست,از نظر منتقدان سبک و سیاق ناتورالیسم امیل زولا متکی به باورهای علمی و متدهای جامعه‌شناسی بوده است.اگر به تطور آثار او بنگرید به خوبی متوجه خواهید شد که باورها و اعتقادات او در تمام رمان‌هایش مدام در حال تغییر است. استقبال زیادی از «روگن ماکار» او شد، اما به مذاق منتقدان انگلیسی خوش نیامد، زیرا آن‌ها ریتم این اثر را کند می‌خواندند و عده‌ای از منتقدان دلیل این امر را در ترجمه‌هایی می‌دانستند که از این اثر به زبان انگلیسی صورت گرفته بود و ترجمه‌ها را نامطلوب می‌شماردند,اسکار وایلد در اظهار نظری در ارتباط با امیل زولا عنوان کرده بود:

«زولا مصمم است که نشان دهد یک نابغه نیست،اما حداقل می‌تواند یک کودن کسل‌کننده به نظر برسد»

شاید زولا به تعبیر هموطن خود ژرژباتای هنوز یاد نگرفته بود که برای گریز از کسل‌کنندگی باید به شر متوسل شود,به تعبیر باتای.....


ادامه مطلب را میتوانید از طریق لینک زیر(وبسایت روزنامه توسعه ایرانی)بخوانید:
https://b2n.ir/264433


۹۹-۳-۱۰ ۰ ۱۳۷۷

۹۹-۳-۱۰ ۰ ۱۳۷۷


چرا بایدهمچنان داستایفسکی بخوانیم؟(نگاهی به آرا و عقاید و آثار نویسنده شهیر قرن نوزدهم)

روزنامه توسعه ایرانی
شنبه سیزدهم اردیبهشت ماه نود و نه

نگاهی به آرا و عقاید و آثار فیودور داستایفسکی بر مبنای نظریات ناباکوف و بلوم

مترجم,منتقد:فرزام کریمی


اگر نگاهی به مجموعه نقدهای هارولدبلوم در باب داستایفسکی بیندازیم او در مجموعه نقدهای مدرنش در مورد جنایات و مکافات در باب داستایفسکی اینگونه مینویسد:
اگر بخواهیم منطقی به اصل داستان بنگریم باید اینگونه گفت که از قضا جنایات و مکافات از لحاظ بهره گیری از فضای آخر الزمانی بسیار از دوز کمتری نسبت به برادران کارامازوف برخوردارست,آنگونه که برادران کارامازوف آخرالزمانیست, جنایات و مکافات نیست,اصول داستایفسکی تراژدی بزرگیست که آنچنان مهم نیست یا به عبارتی دیگر او راسکول نیکف قدرتمندیست که با بازنمایی اراده خویش با قدرت به شیطنت هم میپردازد, اگر بخواهیم با نگاهی دیگر به داستایفسکی بنگریم باید اینگونه گفت که او مدام از جهنمی به جهنم دیگر پرتاب میشود برای نوشتن رمانی بزرگ مخاطب مدام باید در کابوس دست و پا بزند که این همان دستاورد بزرگ داستایفسکی است, راسکول نیکف جنایات و مکافات او هرگز توبه نمیکند و دچار تغییر نمیشود حتی ناامیدی راسکول نیکف او را به سوی خلسه ای عمیق سوق نمیدهد بلکه او به نقض تمام مرزهای خود رسیده است او آنچه را که توانسته و مرزهای آنچه را که خواسته در هم شکسته و میشکند اما به راستی هیچگاه خودش را نشکسته است چرا که از لحاظ روانشناختی او به شناخت خود رسیده است هر چند که لحظه به لحظه بیشتر در پرتگاه نهیلیستی در حال غرق شدن است اما از سویی نوعی آزادی عرفانی محسوس که خود را فراتر از هر انسانی میپندارد در ذات او به چشم میخورد, جنایات و مکافات داستایفسکی فراتر از ستایش و حتی فراتر از محبت است, داستایفسکی ما را با قتل های راسکول نیکف به بینشی نیچه ای هدایت میکند جایی که نیچه بیان میکند که درد میتواند منجر به خلق حافظه شود پس درد نوعی معنا تلقی میشود و معنا نوعی از درد است, دیدگاه نهیلیستی عنصر جدایی ناپذیر از آثار داستایفسکی است اما ابن نکته را هم باید لحاظ کرد که همین روایت نهیلیستی منجر به ایجاد پارادوکس هایی در آثار او شده است او به واقع از ما میخواهد تا برای تجربه لذت های عمیق تر زندگی, لذت های ساده را کنار بگذاریم و او قصد دارد تا بگوید که ما درد را میپذیریم و در راستای بیان این موضوع حتی از مرزهای زیبایی شناسی فراتر میرود هر چند که.....

 

برای خواندن ادامه مطلب میتوانید به لینک زیر(وبسایت روزنامه توسعه ایرانی)مراجعه کنید:

https://b2n.ir/002651


۹۹-۲-۱۴ ۰ ۱۲۹۷

۹۹-۲-۱۴ ۰ ۱۲۹۷


جنون در پترزبورگ(نگاهی به رمان پترزبورگ اثر آندره بیه لی)

روزنامه آرمان ملی

پنجشنبه 12 دی ماه 98

مترجم,منتقد:فرزام کریمی

 

 

وقتی ناباکوف مهر تایید خود را بر روی این اثر به عنوان چهارمین رمان بزرگ قرن بیستم کوبید قطعا دلایلی در انتخاب این اثر نقش داشت شاید یکی از دلایلش وجوه اشتراک آندره بیه لی و ناباکف بود چرا که هر دو در راستای وفاداری به سورئالیسم همواره شهر را از دریچه ای مرموز مینگریستند و اینن شباهت نگاه و فرم در میان آنها به نوعی همذات پنداری مبدل گشت آندری بیه‌لی مغزی که در آن جنون و نبوغ بی‌وقفه در کنار هم قرار می‌گیرند و ترکیبی پر و پیمان به وجود آورده است بیه‌لی زمانی که پترزبورگ را می‌نوشت بیش از سی‌و‌دو سال نداشت. او برای خلق این اثر باید شورمندی‌های بسیار و جنون‌هایی را پشت سر می‌گذاشت او در 1880 در روسیه زاده شد و از قضا در رشته ریاضیات تحصیل کرد اما خیلی زود متوجه علاقه وافرش به نویسندگی و شعر سرائیدن شد و دست به چاپ مجموعه هایی در این زمینه زد نکته ای که از همان ابتدا در آثار او به چشم میخورد به کارگیری سمبولیسم روسی اما با توجه به الگوهای فرانسوی آن بود!!!او سعی در ادغام این دو با یکدیگر داشت و این حربه را به مثابه نوعی نوآوری تلقی میکرد او در سال 1906 با توجه به بدتر شدن اوضاع سیاسی روسیه وطن را به مقصد مونیخ ترک کرد تبعید برای او باری به همراه نداشت و گویی نوعی دوران استراحت برایش به شمار میرفت تا اینکه به وطن بازگشت و تمام انرژی ذخیره شده اش را معطوف به نوشتن داستان و رمان نمود شاهکار او پترزبورگ ابتدا با سانسور و ممنوعیت روبرو شد و از قضا توسط منتقدین زمان خودش درک نشد و جالبتر آنجاست که او هم به مانند همتای ایرلندی اش جیمز جویس در هنگام  زندگانی با اقبال  آنچنانی روبرو نشد و بعد از مرگش بود که از او به عنوان یکی از مفاخر ادبی  روسیه یاد شد و جالب آنجاست که این تشابه تا به جایی پیش رفت که رمان او را هم قد اولیس جیمز جویس بزرگ و باشکوه میدانستند به گونه ای که به زعم بسیارانی او هم به مانند جویس به خوبی رمز بی گدار به آب نزدن را فراگرفته بود و میدانست چه بنویسد و چگونه بنویسد تا مخاطب خودش را در پشت محوطه جریمه ذهنش به دام بیندازد او بسیار تمایل داشت که این رمان دارای فضایی موسیقایی باشد اما همین اثر هم چیزی به لحاظ موسیقایی کم ندارد این رمان سرشار از صداهاست گویی شما تمام صداهای شهر را در آن میشنوید از صدای اغتشاشات تا آهنگها و خنده ها و سرفه ها خمیازه ها و... و به زعم عده ای از منتقدان این همان چیزیست که میتوان از یک اثر مدرن اولیه انتظار داشت اما نکته حائز اهمیت دیگر در این رمان ریتم افکار نویسنده است در جاهایی ریتم افکار او منظم و در جاهایی پریشان در جاهایی حوشایند و باب طبع مخاطب و در جاهایی ناخوشایند برای مخاطبست در جاهایی نوع افکارش قطعه قطعه شده  و در جاهایی یکدست و حتی در بخش هایی مرزهای نبوغ و خلاقیت را در هم میشکند و از آن هم فراتر میرود اما افکار شخصیت های داستانهایش روایت متفاوتی دارند گاها شخصیت های داستانهایش به یک شکل می اندیشند و گاها متزلزلند برای او این تزلزل به معنای نوعی فرصت است چرا که به زعم او شخصیت های متزلزل عمدتا شخصیت های چند وجهی هستند و گویی مخاطب با بی شمار شخصیت و انسان روبروست که میتواند او را درگیر کند او همواره سعی میکند پطرزپورگ را در نزد همگان زنده نگاه دارد پترزبورگ سلاح مخفیانه اوست چرا که سعی میکند با حفظ موضع سمبولیستی خویش و با حفظ لحن و سبک رمان و حتی تحریف واقعیت مخاطب را به گونه ای تحریک کند

تکثر و فراوانی شاه کلید این رمان محسوب میشود به گونه ای که خود بیه لی معترف به اینست که هیچ چیزی را اختراع نکرده و یا چیزی را از خود پدید نیاورده است بلکه صرفا سعی کرده تمام عوامل را به وسیله شنیدن و خواندن کنار یکدیگر گردآوری کند و در کنار تکثر سعی میکند از مونولوگها و دیالوگهای پوچ انگارانه بهره جوید به گفته خود او این امر را از نیکلای گوگول به ارث برده است گوگول سعی میکرد در داستانهای طنزآمیز خود با استفاده از این تکنیک بر جذابیتهای اثرش بیفزاید و آندره بیه لی به مانند گوگول در رمانش از این حربه به خوبی بهره میجوید  او به خوبی میداند که چگونه با به دام انداختن خود در پوچی ساختگی طرح رمان خود را مطرح کند کما اینکه به زعم عده ای خیالات موجود در درونمایه آثارش حتی از پوچی هم فراتر میرود و در همه جای آثارش با این در هم آمیختگی رویاها مواجه میشوید خط موجود در آثار بیه لی مدام دچار تغیرست تغیری میان تب و هذیان که در نهایت به جنون میانجامد

از نکات دیگری که میتوان در پترزبورگ به وضوح با آن برخورد کرد اپیدمیک شدن جنون در سرتاسر متن و روایت هاست جنون به مانند سرطان که از یک نقطه شروع میشود و سپس تمام بدن را میگیرد از یک نقطه شروع و سپس تمام داستان را در برمیگیرد هر چند که موانعی هم نظیر عادی سازی یک وضعیت  سعی میکند تا در مقابل جنون بیه لی ایستادگی کند اما قدرت جنون بر همه مسائل به گونه ای برتری دارد که قدرت برتر محسوب میشود و حتی مرزهای جغرافیایی را هم در  هم می نوردد و به مانند ویروس همه را مبتلای خود میکند

بازی ذهنی که بیه لی در پترزبورگ به راه میندازد تا خوانندگان را هم مبهوت و هم در جاهایی منحرف کند ترکیبی از فضای نهیلیسم گونه نیچه ای با فضایی سرشار از عدم اطمینان و ابهام است ابهامی که با حفظ خط داستان رو به سمت روشنایی و آشکار شدن حرکت میکند آنگونه که بیه لی معترف است پترزبورگ قرار بود که جزوی از یک سه گانه باشد امری که هیچ گاه تحقق نیافت و محقق نشد

از نکات دیگری که  میتوان در آثار بیه لی به آن توجه کرد همان توجه به کشور و میهن خویش است و شاید همان قدر این امر برای بیه لی حائز اهمیت باشد که هیچ گاه از پترزبورگ فراتر نمیرود  پترزبورگ همه چیز و هیچ چیز برای بیه لی ست اگر چه این نکته نه تنها در مورد بیه لی که در مورد اکثر رمان نویسان بزرگ جهان صدق میکند وقتی در مورد جیممز جویس صحبت میکنیم و نگاهی به تمام آثارش از جمله دوبلینی ها اولیس و.... میندازیم میبینیم که حتی برای جویس هم دوبلین همه چیز و هیچ چیز اوست علت به کارگیری چنین عبارتی در باب بیه لی جویس و....دقیقا بدین علت است که آنها هم درد وطن دارند هم اینکه درد آنچنان عمیق است و انسان آنچنان کاهل است که توان به  دوش کشیدن  بار خود را ندارد و حال اینکه توان به دوش کشیدن درد و غم وطنی را که در نتیجه  استعمار و ظلم و ستم در مقابل دیدگانش به باد رفته است خود امری دیگرست که در ظرفیت انسان نمیگنجد و عملا کاری از او ساخته نیست و به عنوان موجودی مصرفی محکوم به  تحمل  شرایط است این تعبیر دقیق ترین تعبیر از شخصیت های داستانهای رمان نویسان بزرگی چون بیه لی و جویس و چخوف و.... است و البته یکی از نکاتی که همواره به عنوان نقد به اینگونه نگرش وارد میشود همان عدم توجه به مسئله فراوطنی است چرا که هر چه نگاه یک رمان نویس معطوف به وطن  باشد در عین حال میتواند به همان اندازه او را از جهان که زیستگاه اصلی اوست دور سازد

از موارد دیگری که به وضوح در پترزبورگ به چشم میخورد استفاده از عنصر حس آمیزی در مخاطب است اینکه هر واژه ای بار خود را منتقل میکند در قسمتی از روند داستان که یکی از شخصیت ها از استفاده از بمب سخن به میان می آورد  قصد نویسنده ایجاد حس تنش در مخاطب است و به نوعی با استفاده از آن  به خوبی این احساس را در مخاطب زنده نگاه میدارد یا استفاده از  عناصر رنگ آمیزی بدان معنا که هر رنگ  باری از  احساس را  به دوش میکشد مثلا  استفاده از رنگ سرخ نوعی حس انقلاب را به  مخاطب تلقین میکند و یا رنگ سبز تداعی کننده حس  خفقان و اختناق برای مخاطب است و این امر  نه تنها در مورد رنگها  و اشیا  بلکه حتی رد مورد رنگ پوست ها هم صدق میکند قصد نویسنده از خلق شخصیتی به نام نیکولای با پوستی کدر و لبهای  قورباغه ای قطعا انتقال مضمون و حسی مشخص به مخاطب میباشد آندره بیه  لی بی دلیل رمان پترزبورگش به تعبیر ناباکوف یکی  از چهار رمان برتر قرن بیستم نیست او جدای از انکه به خوبی حس  یاس و دلمردگی را با شکوهی نه چندان اساطیری به خورد مخاطب میدهد  بلکه در نوع نثر او بازیگوشی های فراوان و طنزی عیان به چشم میخورد در کنار  اینکه به زعم عده ای پترزبورگ یک پرتره بدبینانه  از انسان  در حال فرار از خود و اجتماعش میباشد اما  به روایتی  دیگر میتواند جدلی میان آزادی و سرکوب لقب گیرد جدلی میان حس فروپاشی دائم  و خالی از سکنه شدن شهر حسی عجیب و غریب و مرموزست که در این رمان  با آن مواجه  میشوید و هدف از تمام این تلاشهای انجام شده توسط نویسنده مطلقا بیان این موضوع نبوده که آیا  انقلاب روسیه انقلابی ارزشمند بوده است یا خیر اما هوشیاری نویسنده در پیش بینی سرخوشی ابتدایی  از فروپاشی کمونیسم همان حس خوشیست که میتواند زمین را  برای مردم مکانی امن  تر و برای هر تزار تبدیل به جهنمی بی در و پیکر کند و این خوشی همان نقطه عطفیست که در بین این روایات بدبینانه منشا تفاوت اثر محسوب میگردد.


۹۸-۱۰-۲۷ ۰ ۱۲۷۲

۹۸-۱۰-۲۷ ۰ ۱۲۷۲


می نویسم,پس هستم(مصاحبه ای با سباستین بری)

روزنامه آرمان ملی

سه شنبه 12 آذرماه 98

مترجم,منتقد: فرزام کریمی

 

برویم سراغ اصل مطلب امیدواری مخاطبانت با خواندن بر کرانه کنعان چه عاداتی را از خود دور کنند؟

امیدوارم, اما باید دانست که آن چیزی که بیشتر از هر چیزی اهمیت دارد تفکری نو میباشد, اینکه به  این درک برسیم که در کنار این جهان زندگی انسان ها هم حائز اهمیت است, لزوما قرار بر این نیست که تراژدی تنها در جهان هستی رخ دهد ما باید به این درک برسیم که تراژدی در زندگی انسانها هم  رخ میدهد, حتی در زندگی همان کسانی که ممکنست از نگاه عده ای کوچک تلقی شوند, حتی عده ای ممکنست زندگیشان بسیارباشکوه و پرعظمت به نظر رسد اما باید بدانید هر شکوهی متضمن آگاهی نیست بلکه این امکان وجود دارد آن زندگی در نتیجه ناآگاهی باشکوه به نظر رسد

در کرانه کنعان نوعی عدم اعتماد به مفاهیم مقدس به چشم میخورد گویی شما در جستجوی حقیقت به سر میبرید و در راه رسیدن به حقیقت از عدم اعتماد به مفاهیمی از جمله حافظه, انگیزه های انسانی و حتی خود نوشتن دست بر نمیدارید, رمانهای شما  نوعی جستجوی حقیقت را به تصویر میکشد, اما فکر میکنید با توجه به ماهیت حافظه و داستان پردازی آیا این امر قابل دستیابی باشد؟

آنچنان سخت  نیست و امکان دارد قابل دستیابی باشد, اینکه شما در بحث ادبیات مدام دچار سوء تفاهم نسبت به دیگری باشید, در واقع متضمن این معناست که  شما در حال نجابت نسبت به ظلم هستید و به ظلم قدرت بیشتری میدهید تا آنچه را که میخواهد بر شما روا دارد, شما به ظلم باج میدهید و در این راه خود را در دام سوء تفاهم می اندازید, هیچ مسئله ای جایگزین واقعیت نیست و زندگی هم در گوشه ای جریان دارد, اصوات, زبان, نحو و حقیقت برایم مانند صدای پرندگان هستند که همگی را دور یکدیگر جمع میکند و خدا هم امکان دارد در این جمع باشد, از کجا میدانید که در این جمع حضور ندارد؟

چه تصویری از مخاطبان ایده آل کارهایتان در ذهن دارید؟

همه ما ناگریزیم تا زندگی در جهان را تجربه کنیم اما مخاطب کارهای من امکان دارد که تجربه را کنار بگذارد و به دنبال مقصر در داستانهایم بگردد و این حسی است که از گیرافتادن در دامان کتابهایم به دست می آورد

درکجا و در چه زمانی ترجیح میدهید بنویسید؟

شاید باورتان نشود که من بسیار به این خرافات وابسته هستم ,من چند سال پیش نمایشنامه ای در فیلادلفیا نوشتم, همچنان در ایرلند و چندین جای دیگر و همینطور در اتاق کوچک خود کارهای زیادی را نوشته ام

آیا فلسفه ای پیرامون چگونه و چرا نوشتن دارید؟

من معتقدم نوشتن برای یک نویسنده همان قدر طبیعیست که پرواز برای یک پرنده امری طبیعی به شمار میرود, شما میتوانید قلب و روح گمشده تان را در قایق کوچک رمان و یا نمایشنامه با خیال راحت رها کنید, این نمایشنامه و رمانها مانند زندگی پس از مرگ هستند و شباهت زیادی به همان مفهوم عجیب و غریبی که از بهشت به دست آوردیم هستند, زندگی واقعی میتواند در نحو زبانی خلاصه شود, من مینویسم چون نمیتوانم از قوه محرکه نوشتن که همان خلاقیت است و جستجوگری و چشم انداز داستان و جهان بینی ام دست بکشم, کما اینکه در این راه پرخطر ممکنست جاهایی پای خودم هم درون چاله ای گیر کند و این امری طبیعیست

ایرلند طی چند دهه اخیر بسیار مدرن شده است و این مدرنیته شهری ظاهرا سبب ایجاد دلهره هایی در شما نیز شده است  و از بین رفتن ان میراث کهن ظاهرا در نوشته های شما ملموس است چگونه این وضعیت را در کاری مانند برکرانه کنعان تشریح میکنید؟

همه چیز در ایرلند دچار تغییر شده است نه تنها جاده ها و راهها باریکتر باریکتر و پرسوتر شده اند بلکه  مدتهای طولانیست که ایرلند دچار تغییرات عمده ای شده و این تغییرات ماحصل ایستادگی مردمان دیروزش میباشد, اگر امروز ایرلند به این رفاه خود میبالد این حاصل گرسنگی هاییست که اجداد ما کشیدند و از بین رفتن آنچه که از گذشته محو شده است, قواعد اخلاقی و یا مسائلی که میتوانست به عقلانیت ضربه وارد کند, اما آنچه که برایم نگران کننده است موسیقی تاریخی ایرلند است موسیقی که مانند روشنایی درون یک چراغ نفتی در حال رو به خاموشی گراییدن و به سمت تاریکی مطلق رفتن است, نه همچون طنابی که ما را به سمت بالا, بلکه هر لحظه ما را به سمت پرتگاه هدایت میکند

از جهاتی در کتاب راههای بی پایان ذره ای کورسوی امید دیده میشود و آن هم دقیقا همانجاییست که همه از جنگ ایرلند خسته شده اند و شما یک تنه از جنگی میگویید که قبل از شما کسی شهامت بازگویی آن را نداشت, جدای از داستان ببر سلتیک, آیا موافقید که فشار قوی برای سانسور هویت ایرلندی وجود دارد؟

جنیفر جانستون حدود بیست و پنج سال پیش در مورد جنگ نوشت اما من میدانم منظور شما چیست, گرچه کتابهای زیادی در مورد جنگ سایر ملل جهان وجود دارد, اما در مورد ایرلند گمان میکنم مسئله جنگ موضوعی غیر شخصی باشد در مورد جنگ ایرلند عده ای گمان میکنند که بعد از این همه سال نباید یادآوری در مورد آن صورت بگیرد حتی در کتب درسی ما این موضوع به سختی ثبت میشود, حتی اگر با دلیل و یا بی دلیل, چه خوب,چه بد به فراموشی سپرده شد, اما برایم خارق العاده هست که ببینم رابطه مستحکمی میان این قضایا وجود دارند, افراد کهنسالی که وقتی با جنگ مواجه میشوند به شدت وحشت زده میشوندو گاهی دچار تحیر, گاهی شکرگذاری, این امر میتواند عجیب و در عین حال فوق العاده باشد, به زعم من این فراموشی ناشی از خود سانسورست

در دوران فاخر ادبی شما نمایشنامه ها و رمانها و اشعار تحسین برانگیزی را مینویسید و میسرائید آیا در زمان نوشتن رمان راههای بی پایان امری خودآگاهانه بر شما غالب شد که میخواهید رمان بنویسید؟

در این مورد بله, ولی در خیلی از نمایشنامه هایم وقتی نوشته ام دیده ام که به عنوان نمایشنامه تاثیرگذار نیست و یا در مورد خیلی از اشعارم این امر صادق است,بیشتر چیزهایی که  من نوشته ام گاهی به عنوان شعری از سالهای دورتر آغاز شده است

در کتاب راه بی پایان یک امر بر دیگر امور ارجحیت دارد و آن امر کشتار است, آیا این خسارت فیزیکی به جسم و جان انسان همان جنبه ایست که احساس میکنید از دید عموم پنهان مانده است و یا در واقع همان جنبه ایست که برای ایرلندی ها به فراموشی سپرده شده است؟

آنچه که بر من مستولی شد این بود که جنگ را همانگونه که بود نشان دهم, حتی اگر قرار بر این بود آن عده ای که فرار کردند را خائن بنامیم و آنها که ماندند را قهرمان بنامیم, آنچه که مهم است روند رمان است و این را فراموش نکنیم که سربازان خود بزرگترین حاملگان جنگ هستند آنها حاملان تجربیات خویش هستند, تا به این لحظه که با تو سخن میگویم 36000 نفر در جنگ جان باختند و تنها 16000 نفر زنده ماندند و همین امر سبب میشود تا توصیف رنج ها و مقاومت هایشان اهمیتی دو چندان بیابد

حوادث تاریخ ایرلند بخشی از کتاب مقدس را تشکیل میدهند حوادثی که شاید برای آمریکایی ها  غیر ملموس و غریبه باشد آیا برای ادراک بیشتر آن فضا میتوانید مسائل بیشتری را تشریح کنید تا به مخاطبان قدرت لمس بیشتری از آن وقایع دهد؟

باور کنید که بسیاری از ایرلندی ها هم تاکنون بسیاری از حوادث قرن بیستم را دشوار و مبهوت میدانند و از آن اطلاعات کافی ندارند و با پیچ و خم های آن آشنایی ندارند و از قضا بازگشت به آن مسائل و مرور دوباره شان به هیچ وجه کار سختی نیست, کاری که بعضی مواقع نیز خودم هم آن را انجام میدهم قرن نوزدهم شامل مبارزاتی بر علیه امپریالیسم بود و همینطور دربرگیرنده مبارزاتی میان ناسیونالیسم اجباری و ناسیونالیسم مشروطه بود که منجر به پیروزی ناسیونالیسم اجباری شد, اما این دوره از تاریخ خود دوره بعدی را شکل میدهد, دوره ای که به سه وجهی تاریخ شهرت دارد بخشی از آن دنباله جنگ جهانی اول است که از قضا این بعد آن عمدتا فراموش میشود, شورش سال 1916 , جنگ استقلال طلبی در فاصله سالهای 1919 تا 1922 و معاهده 1922 که منجر به تشکیل یک کشور آزاد مشترک المنافع شد, جنگ داخلی 1922 تا 1923 که منجر به ظهوره پدیده ای به نام دیوالرا شد که در جنگ 1932 بازنده جنگ بود و بعد از آن پیشرفت ایرلند به کندی آغاز شد  و این پیشرفت در تمام مستعمرات انگلستان نیز مشهود بود و صد البته تاسیس جمهوری ایرلند در سال 1949 که تمام آنچه را که برایتان بازگو کردم  رنسانسی بود که ما طی کردیم, خونبار بودن جنگهای داخلی به حدی بود که در کتابهای ما به سختی راجع به آن سخنی به میان آورده میشد و ما ملت هم تنها تحمل شنیدنش را داشته ایم اما واقعیتهای جنگ به جد زندگی سیاسی ما را آگاهانه تر کرد و دو رشته خصومت را در زندگی سیاسی ما رقم زد گرچه ریشه های خصومت هم عجیب و هم به طرز غم انگیزی برایمان پنهان بود

در پزوهشی متفاوت شما تحقیقاتی در مورد اقشار همجنسگرا در آمریکا داشته اید آیا منابع خاصی در این زمینه دارید؟آیا نظم و ترتیبی بین نوع پژوهش های شما وجود دارد؟

در مورد نظم و ترتیب میان پژوهش ها و نوشته هایم مطلقا به چنین چیزی علاقه مند نیستم زندگی در میان همجنسگراها دقیقا مانند زندگی در میان عده ایست که قبلا واژه ای مختص به آنها وجود نداشته  است آن هم در میان قشری محترم که سعی میکنند از یکدیگر در مقابل خطرها مراقبت کنند و اصلا اینکه چیزی درباره ی آنها نوشته و یا گفته شود برایشان سر سوزنی اهمیت ندارد, گرچه همه آنچه بر آنها میگذرد در دل تاریخ ثبت خواهد شد, نگاه کنید من یک نمایشنامه در مورد هانس کریسیتین آندرسن نوشتم همانگونه که میدانید او باکره از دنیا رفت  اما او عاشق یک بازیگر جوان دانمارکی بود و این در دل تاریخ ثبت شده و همچنان او عاشق فرزند خود کالین بود که حمایت و سرپرستی از او را به عهده گرفته بود, اگر چه وقتی توسط این مرد به او بی مهری شد او آشفته حال و شوریده سر ,دچار نوعی خود تخریبی شد و به مرز نابودی رسید

آیا در هنگام نوشتن به هر نوع موسیقی گوش میدهید؟

اکنون خیر زمانی موسیقی را مطالعه میکردم و گوش میدادم و در هنگام شنیدن بسیار سیگار میکشیدم اما مدتیست که هم سیگار و توتون و تنباکو و هم عادت به شنیدن را ترک کردم

آیا گفته هایی در مورد نوشتن وجود دارد که شما را تحت تاثیر قرار دهد؟

به گفتارهایی که تاکنون شنیده نشده علاقه مندم مثلا اینکه رمان نثری طولانیست با مخلوطی از اشتباهات حل شده در آن

چه توصیه ای به نویسندگانی که مدام تحت تاثیر دیگران قرار میگیرند دارید؟

عصبانی باشید و ایمان را درون خودتان تقویت کنید و به خودتان ایمان داشته باشید

 بهترین توصیه ای که به عنوان نویسنده دارید چیست؟

 نظرات مخاطبانتان را تا سه یا چهارماه پس از انتشار اثرتان نخوانید

 آیا تاکنون سوالی از مخاطبانتان در مورد نوشتن پرسیده شده که توجه شما را جلب کند و شما را به حیرت وادار کند؟

مردم مسائل شگفت انگیزی را گاها میپرسند که من را متحیر میکند و من از تعجب خوانندگانم همیشه متحیر میشومو این امر برایم عمیق و دلچسب است چرا که زمانی را برایم یادآوری میکند که با اشتیاق دو چندان مشغول نوشتن بوده ام

در مورد نوشتن چه چیزی را به چالش کشیده اید؟

در تئاتر من همیشه شبهای اول نمایش را گول زنک میدانم,حداقل در مورد نمایشنامه های خودم اینگونه است, تصور نمیکنم در مجموع حتی دو صحنه از نمایشنامه های خودم را در یک شب دیده باشم, در مورد رمان هم مسئولیتم تهیه بهترین کتابیست که میتواند تهیه شود, چرا که شما تلاش میکنید اما آنکه چه چیزی برآورده شود در اختیار شما نبوده و نیست کتابهای واقعی خودشان را مینویسند و نویسنده واقعی نویسنده ایست که هر آنچه در درونش جریان دارد را بنویسد

وقتی که مشغول به نوشتن نیستید تمایل دارید چه کاری یا کارهایی را انجام دهید؟

من تمایل دارم هر روز با چند مایل دویدن خود را شکنجه کنم چرا که لحظاتی بعد از انجام این کار به این نتیجه میرسم که اصلا به این کار علاقه مند نبوده ام و تمایل ندارم بیست و چهار ساعت بعد مجددا این کار را تکرار کنم, من دوست دارم راننده شخصی فرزندانم باشم و آنها را به هر سمتی که میخواهند بروند ببرم و راهنماییشان کنم, دوست دارم با همسرم قهوه بنوشم چرا که او فردی خردمند و آگاه است

و به عنوان سوال آخر در نوشته های شما نوعی تمایل برای به چالش کشیدن عقل و جنون وجود دارد و تفهیم این موضوع برای مخاطبانتان نوعی حرکت خودآگاهانه در جهت به تصویر کشیدن مرز میان عقل و جنون را رقم میزند, البته گاهی این خطوط تار میشود و به گونه ای انگار این تمایز زیر سوال میرود, چرا این موضوع آنچنان دارای اهمیت است که توجه شما را به خود جلب کرده است؟

طبیعتا برای اینکه این خط از دوران اجدادی ما وجود داشته از پدربزرگ و مادربزرگم  که همیشه روی این مرز قدم میزدند تا برادر خودم که در جوانی ام تمام تعلق و دارایی من بود و او را بی اندازه دوست میداشتم و یا مادرم که چند سال پیش از دنیا رفت مرکز صقل مناسبی برای توصیف مرز میان عقل و جنون بود, انگار این مرز نوعی بیماری روانی محسوب میگردد و بسته به شرایط زندگی شما که گاهی در شرایط خوب زندگی قرار دارید و گاها در شرایط بد, به شما اثبات میکند هیچ شادی و غمی پایدار نیست اما این امر خود نشانی از بیمار زیستن انسان امروزیست

 

 


۹۸-۹-۱۵ ۰ ۱۲۳۹

۹۸-۹-۱۵ ۰ ۱۲۳۹


۱ ۲

نویسندگان